سابولیک امروز آرمان جیگر خیلی واضح و با تشدید گفت مامممما من و بابایی اول به هم خیره شدیم و بعدم کلی جیغ زدیم با این احتساب تا الان دد...بابا....ماما رو میگی...البته کلماته دیگه ای هم داری که هنوز رمز گشایی نشدند... اینم عکسای جدید..... دست دستی میکنه نینیم دیروزم مهمون داشتیم و دوستام اومدند خونمون که معصومه جون یه نینی داره که از ارمان 2 ماه کوچیکتره...البته آرمان تو دو ماهگیش هم هیکله این نینی فسقلی بود...فیل و فنجونی بودند واسه خودشون...آرمان همش واسشون نانای کردو خیلی خوشحال بود که دورش شلوغه... الهی بگردم بچم همش تنهائه ولی خیلی مهمون دوسته و خیل...